درکوچه های فرهنگ

انسان شناسی

درکوچه های فرهنگ

انسان شناسی

انسان آکادمیک

انسان آکادمیک یا دانشگاهی کیست؟

 

 

 منظور از انسان دانشگاهی، صرف دانشجو، دانش آموخته یا مدرس دانشگاهی بودن  نیست، بلکه کسی است بتواند ارزش ها، باورها و هنجارها یا به تعبیر دقیق تر و جامع تر فرهنگ دانشگاهی را در وجود خود درونی سازد و هویت دانشگاهی را به مثابه هویتی مستقل و ممتاز و متمایز از هویت های دیگر بیابد. انسان دانشگاهی کسی است که بتواند شیوه زندگی دانشگاهی را در دوران تحصیل و عضویتش در اجتماعات علمی و دانشگاهی بیاموزد و چنان آن را ممارست کند که آن شیوه زیستن، شیوه غالب بر زندگی، احساسات و عواطف و شخصیتش شود.   یکی از کارکردهای دانشگاه تربیت انسان دانشگاهی است. من بر اساس تجربه و همچنین بر اساس برخی بررسی های تجربی موجود یکی از مهمترین مشکلات نظام دانشگاهی در ایران را ناتوانی آن در تربیت انسان دانشگاهی می دانم. مدارک و مدارج دانشگاهی در معنای ایده آل آن، نه تنها گواهینامه هایی دال بر نوع دانش و میزان تخصص دانش آموختگان، بلکه مهمتر از آن معرف مجموعه مهارت ها، بینش ها، طرز تفکر، نوع گرایش ها و جهت گیری های فرد دانش آموخته است. آنچه به مدارک تحصیلی دانشگاه اعتبار و منزلت اجتماعی می دهد، این معنای ضمنی مستتر در این مدارک است که دارنده مدرک در نهاد مدرن مولد دانش و اشاعه دهنده ارزش های نوین امروزی مجموعه ای از ارزش ها، باورها و هنجارها را آموخته و درونی کرده است و این مفروض فرهنگی همچنین وجود دارد که نهاد دانشگاه با کلیت نظام اجتماعی و فرهنگ مدرن هماهنگی دارد و آنچه افراد در آن می آموزند و ممارست می کنند با نیازها و کلیت ارزش های جامعه امروز تناسب و همسویی دارد.  از این رو فرد دانش آموخته با توجه میزان و مدت تحصیلات و آموزش هایش صاحب صلاخیت و دارای مشروعیت برای بیان حرف های جدی و اظهار نظرهای مهم در زمینه های مختلف متناسب با حوزه صلاحیتش است. این صلاحیت و مشروعیت که دانش آموخته دانشگاهی بدست می آورد برخاسته از این باور است که دانشگاه قادر است اعضا» خود را در چارچوب خاصی تربیت کند و آنها را به انسان آکادمیک تبدیل سازد.

 

اما انسان آکادمیک یا دانشگاهی کیست؟  منظور از انسان دانشگاهی، صرف دانشجو، دانش آموخته یا مدرس دانشگاهی بودن  نیست، بلکه کسی است بتواند ارزش ها، باورها و هنجارها یا به تعبیر دقیق تر و جامع تر فرهنگ دانشگاهی را در وجود خود درونی سازد و هویت دانشگاهی را به مثابه هویتی مستقل و ممتاز و متمایز از هویت های دیگر بیابد. انسان دانشگاهی کسی است که بتواند شیوه زندگی دانشگاهی را در دوران تحصیل و عضویتش در اجتماعات علمی و دانشگاهی بیاموزد و چنان آن را ممارست کند که آن شیوه زیستن، شیوه غالب بر زندگی، احساسات و عواطف و شخصیتش شود. البته این توصیف بیانی از نوع آرمانی انسان دانشگاهی است و در عالم واقع انسان های دانشگاهی با درجات متفاوتی از جامعه پذیری و فرهنگ یابی دانشگاهی داریم. ولی بهرحال، صرف عضو بودن در دانشگاه به معنای انسان دانشگاهی بودن نیست. بلکه عضویت اگر همراه با درجاتی از جامعه پذیری دانشگاهی باشد

 

می توان گفت فرد،انسان آکادمیک است. اما در فرایند فرهنگ یابی دانشگاهی، چه ارزش ها، باورها، هنجارها و نمادها و معانی به دانشگاهیان انتقال می یابد؟ به تعبیر دیگر مولفه های سازنده فرهنگ دانشگاهی چیست و کدام است؟ این مولفه ها از کجا سرچشمه می گیرند؟ آیا جوامع مختلف گونه های متفاوتی از فرهنگ دانشگاهی دارند یا اینکه یک الگوی جهانی از فرهنگ و انسان دانشگاهی وجود دارد؟ چه نسبتی بین فرهنگ دانشگاهی و فرهنگ عمومی یک جامعه وجود دارد؟ و فرایند جامعه پذیری دانشگاهی چگونه صورت می گیرد؟ چگونه می توانیم انسان دانشگاهی را از هویت های دیگر تشخیص دهیم؟


به نقل ازیادداشت های یک مردم نگار

برتون کلارک یکی از متخصصان مطالعات آموزش عالی در کتابی با عنوان "زندگی دانشگاهی: جهانی کوچک، جهانی متفاوت" (1987) به بررسی ابعاد مختلف زندگی دانشگاهی به شیوه تجربی پرداخته است. در فصل پنجم کتاب با عنوان "فاش کردن فرهنگ" استدلال می کند ما به دو روش می توانیم فرهنگ دانشگاهی را مطالعه کنیم. یکی به صورت بخش بخش (بررسی فرهنگ های رشته ای) و دیگر به صورت منسجم و در نظر گرفتن کلیت دانشگاه. او معتقد است باورهای دانشگاهی به نحو بی پایانی رشد می یابند و در نتیجه تخصص گرایی بخش بخش می شوند. اما در عین حال بسیاری از تخصص ها با یکدیگر هم پوشی پیدا می کنند و یک شبکه فرهنگی گسترده را بوجود می آورند. به اعتقاد او نوعی فرهنگ عمومی در نظام دانشگاهی وجود دارد زیرا در هر یک از رشته های دانشگاهی مجموعه ای از ارزش ها و باورهای مشترک وجود دارد. از این رو دانشگاه با تمام بخش های متنوع و متکرش یک اجتماع فرهنگی بهم پیوسته است.  او سپس از منظرکل نگر به کمک سه مفهوم باوره های دانشگاهی، تعهد و نفع، فرهنگ دانشگاهی را توضیح می دهد. به نظر کلارک اعتقاد و باور متمایز از ایمان داشتن است. در جامعه ای ممکن است باورها و اعتقادات دانشگاهی شناخته شده باشد اما نسبت به آنها ایمان نداشته باشند. در این صورت آن باورها و اعتقادات انجام نمی شود و افراد تعهدی به آنها در خود احساس نمی کنند. او می نویسد: "قطعا نمی توان کسی را به نحو راستین مومن به چیزی دانست مگر آنکه او خود را مهیا کرده باشد که با تمام وجود نسبت به باورهای خاصی متعهد باشد. از اعتقاد می توان به پای بندی و تعهد به اصول رسید، اصولی که در یک مقیاس وسیع و عام منجر به منافع عمومی و مشترک شود. مسئله کلیدی در دانشگاه نحوه تحقق و تامین منافع است. اینکه چگونه می توان منافع فردی، جمعی و منافع معطوف به اصول را با یکدیگر جمع کرد. به اعتقاد کلارک، ایدئولوژی های حرفه ای و سازمانی می توانند این سه دسته منافع را با یکدیگر پیوند بزنند. یک مدرس دانشگاه توسط ایدئولوژی دانشگاهی و حرفه ای خود برانگیخته می شود که به مثابه فردی متعهد به رشته علمی اش برای موسسه اش تلاش کند و در تربیت نیروی متخصص بکوشد و از راه تولید علم و انجام پژوهش به پیشبرد مرزهای دانش و غنا بخشیدن به میراث فکری بشریت تلاش نماید. ایدئولوژی های حرفه ای کارآمد و موثر، منافع معطوف به فرد را در حالی که مشروعیت می بخشند، از طریق مرتبط کردن آنها به انواع ارزش های نوع دوستانه و بشر دوستانه تبدیل و تا حد امکان مهار می سازند. از نظر کلارک تبدیل یا همسو کردن منافع معطوف به فرد به سوی منافع معطوف به اصول در فعالیت دانشگاهی بسیار حیاتی است، زیرا در دانشگاه نیز همانند دیگر اجتماعات فردگرایی خودخواهانه در برابر اهداف مشترک عمومی و اجتماع علمی و اصول آن قرار دارد. ·

 

در قسمت اول صحبتم ویژگی های انسان دانشگاهی یا آکادمیک بویژه از دیدگاه برتون کلارک ارایه شد. در این قسمت ادامه نظریات کلارک درباره انسان ایده آل دانشگاهی مورد توجه قرار گرفته است. کلارک سپس تلاش می کند تا توصیفی از انسان ایده آل دانشگاهی ارائه کند. برای این منظور از گروه های مختلف دانشگاهیان می خواهد تیپ ایده آل انسان دانشگاهی را توصیف کنند. نتیجه بررسی او بصورت خلاصه بشرح زیر است. انسان دانشگاهی: کسی است که پژوهش و آموزش را به نحو احسن انجام دهد و کمک نوآورانه به رشته علمی خود کرده باشد. کسی که منافع فردی اش را سود منافع جمعی و اصولی کاهش دهد. کسی که بتواند نشاط، و شورعلمی، دانشگاهی و اخلاقی به محیط دانشگاهی بدمد. کسی آثار قلمی برجسته چاپ و منتشر کند. کسی بتواند نقطه عطفی در رشته علمی اش بوجود آورد. مثل آلبرت انشتین یا نیوتون، کسی خود را به حقیقت متعهد بداند و امکانی فراهم سازد که واقعیت ها از طریق رشته علمی اش سخن بگویند. کسی که دارای وجهه ملی یا جهانی باشد.کسی که به دانش و رشته علمی خود تسلط همه جانبه داشته باشد.کسی که پیوسته دانش خود را روزآمد می کند.

 

به اعتقاد کلارک در تمام رشته های دانشگاهی ارزش های مشترکی وجود دارد که تحقق انسان ایده آل دانشگاهی را ضمانت و حمایت می کنند. البته این ارزش ها و باورها، اعتقادات دانشگاهیان را تشکیل می دهند و انجام عملی و تعهد به آنها مستلزم تحقق مجموعه شرایط مادی و معنوی است تا دانشگاهیان بتوانند به این اعتقادات ایمان قلبی داشته باشند.

 

تلاش برای فهم بیشتر

تلاش برای اشاعه دانش

تلاش برای حل مسائل غامض فکری

داشتن حس کنجکاوی قوی

اشتیاق برای پرسش کردن

شجاعت و جسارت برای طرح ایده ها و پرسش های نو

علم را تنها بخاطر خودش ارزش دانستن نه بخاطر مافع مادی

صداقت و امین بودن علمی

آمادگی برای شنیدن حرف های دیگر و نقد

نوشتن چیزهایی که به آن رسیده ایم

رعایت اخلاق و ارزش های عام انسانی

آزادی دانشگاهی

 

اعتقادات و ارزش های مذکور طی دوره های تحصیل به دانشجویان انتقال می یابند. این فرایند را جامعه پذیری دانشگاهی می نامند. کلاس های درس، کنفرانس ها، تعاملات دوران زندگی دانشجویی، راهنماهایی که برای دانشجویان تهیه می کنند، فعالیت های انجمن های حرفه ای و مجموعه دانش فرهنگی ضمنی که دانشجویان در کنار دانش رسمی و تخصصی شان می آموزند، همگی راه های جامعه پذیری دانشگاهی هستند.  برای مثال در کتاب های راهنمای اخذ دکتری و نگارش رساله به طور صریح اغلب ارزش های و اعتقادات بنیادین فرهنگ دانشگاهی ذکر می شود. من در اینجا برخی نکاتی که در کتاب "چگونه دکتر بگیریم" نوشته فیلدا سالمون (1992) را بیان می کنم. به اعتقاد سالمون مهمترین شرط موفقیت در گرفتن دکتری "داشتن شور و احساس عشق عمیق نسبت به موضوع تحقیق است".  او می نویسد دانشجو باید به سولات تحقیقش عشق بورزد. بدون وجود عشق و شور درونی دانشجو نمی تواند به هیچ ایده تازه ای برسد و بدون عشق یک کار پیش پاافتاده ارائه می کند. از آنجا انتظار می رود دانشجوی دکتر تحقیق نوآورانه و بدیع و اصیل تولید کند فرد باید دید کاملا متفاوتی به آموزش و پژوهش داشته باشد او باید بتواند رساله اش یک پروژه کاملا شخصی ببیند و رساله را پروژه ای ببیند که هویت و شخصیت او با آن تعریف می شود. در عین حال دانشجو باید دارای اعتماد بنفس، استقلال و شجاعت کافی برای نقد و طرح ایده های تازه باشد. یک رساله باید حاوی کشف یک واقعیت تازه و ناشناخته یا پیوند زدن ایده های پراکنده به نحو مسدل و نو باشد.به اعتقاد سالمون دانشجویان ابتدای باید از خود انتقادی عمیق شروع کنند تا به این واقعیت برسند که چیزهای زیادی است که نمی دانند و باید برای دانستن آنها تمام قوای خود را بسیج کنند. تنها بعد از این مرحله تردید بخود است که دانشجو بسوی یک اعتماد بنفس واقعی حرکت می کنند. در عین حال آموزش و پژوهش فعالیت جمعی است. دانشجو طی تعاملات گسترده با دیگران است که مهارت ها و بینش های لازم را بدست می آورد.  بنابراین دانشجویان باید دائما به عضو شبکه های بزرگ تر علمی و دانشگاهی شوند. در این ارتباطات هر قدر تعاملات نهادی فرد یعنی عضویت در گروه ها و انجمن ها بیشتر شود، دانشجو زودتر به هدف های خود می رسد. پیوندهای فردی و دوستی های اتفاقی حتی ممکن است مانع تحصیل وی شوند. بخش هایی از نظریات مربوط به چگونگی اخذ دکتری را بیان کردم تا نشان دهم دانشجویان چگونگی در طی دوره تحصیل فرایند جامعه پذیری دانشگاهی را طی می کنند. مسلم این است که در دوره های لیسانس است که ما جامعه پذیری دانشگاهی را آغاز می کنیم و در دوره دکتری به مرحله تکامل یافته تر آن می رسد. و در این مرحله نیز به پایان نمی رسد زیرا در دوره های بعد نیز ما همچنان به ارزش ها و باورهای دانشگاهی خود می افزاییم یا آنها را عمق می بخشیم.نکته اخر اینکه دانشگاهی بودن نوعی شیوه زندگی و نوعی از بودن است. هر یک از رشته های علمی به ما به طریقی خاص ارزش ها و هنجارهای دانشگاهی و انسان دانشگاهی بودن را می آموزند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد