اول :انسان شناسی چیست؟
دوم: انسان شناسی در میدان تحقیقیازده: فرهنگسیزده: زبان و ارتباطبیست و سه: تبادل فرهنگی و بقا
لطفاً متن زیر را بخوانید و به پرسشهایی که در پایان همین متن آمده است، پاسخ دهید. این پرسشها در کلاس این هفته بحث خواهد شد.
جیمز اسپردلی و دیوید مککوردی دیوید در کتابی با عنوان پژوهش فرهنگی مردم نگاری در جوامع پیچیده[1] دو تعریف از فرهنگ ارائه میکنند. یکی تعریفی که آن را همهجانبه (omnibus definition) مینامند.
«چنین تعریفی از فرهنگ تقریباً شامل همة آن چیزی است که گروهی از مردم آنها را ایجاد میکنند و میآموزند. از این دیدگاه برای مثال، اغلب فعالیتهایی که ممکن است در طول یک مسابقة فوتبال در آنجا اتفاق بیفتد، نمونههایی از فرهنگ محسوب میشود. همچنین فرهنگ شامل قواعد بازی و اشیایی از قبیل توپ فوتبال و یونیفرمتیمهای بازیکن میگردد. طبق تعریف همه جانبه، اشیایی چون اتومبیل، نیزه، آتش، ساختمان و هر چیزی دیگر که توسط انسان به عنوان عضوی از گروهی، ساخته شده است، بخشی از فرهنگ محسوب میگردد. و نیز چگونگی ابزار احساسات و عواطف، چگونگی بزرگ کردن کودکان، قانون، هنر و نهادهای اجتماعی، همه جزیی از فرهنگ هستند. در حالی که چنین تعریفهمه جانبهای از فرهنگ، روی این واقعیت تاکید میگذارد که فرهنگ تقریباً روی همة جنبههای زندگی اثر میگذارد، اما در عمل، برای تحقیق مردم نگار، مشکلات زیادی فراهم میسازد.» (اسپردلی و مککوردی 1386: ص 26)
نویسندگان این تعریف را کنار میگذارند و تعریف دیگری را مبنای بحث خود قرار میدهند:
«در این کتاب ما خود را به تعریفی از مفهوم فرهنگ، محدود خواهیم کرد که معنی آن عبارت است از معرفت و شناختی که مردم، جهت تعبیر و تفسیر رفتار اجتماعی به کار میگیرند. این معرفت اکتسابی است و تا حدی در میان افراد مشترک است. ما قواعدی را جهت استفاده از حروف و قرار دادن آنها در کنار همدیگر برای ساختن کلمات و تشخیص سلسله کلماتی که با همدیگر جملهای را میسازند، آموختهایم. این معرفت جهت ایجاد اعمال بسیار متفاوتی به کار گرفته میشود. مثلاً کسی میتواند یادداشتی به شیرفروش بنویسد یا نامهای به دوستی بنگارد و یا آدرسی را در دفتر یادداشت ثبت کند. هر کدام از این رفتارها به میزانی از معرفت فرهننگی مربوط به نوشتن، نشأت میگیرد. همچنین این معرفت ما را برای تعبیر رفتار دیگران قادر میسازد. مثلاً شما قادر هستید نوشتههای این صفحه را تعبیر کنید. زیرا با قواعد فرهنگی برای تجزیة حروف و ساختن کلمات از آنها و ساختن جمله از کلمات، آشنا هستید. طبق تعریفی که ما از فرهنگ مورد استفاده قرار خواهیم داد، رفتاری که شخص موقع نوشتن از خود نشان میدهد فرهنگ نیست، و نیز فرهنگ نتیجة اعمال ما از قبیل نامه، یادداشت و سرمقالة روزنامهها نیست. بلکه آن (فرهنگ) چیزی است که ما باید بدانیم تا بتوانیم بخوانیم و بنویسیم.» (اسپردلی و مک کوردی 1386: صص 27-26- تاکید از متن است)
· تفاوت این دو تعریف در چیست؟ پذیرش هر یک از این تعاریف، چه اثری بر پرسش پژوهش و روش مطالعه میگذارد؟
· دو تعریف ارائه شده را با طبقهبندی تعاریف باکاک مقایسه کنید. این دو تعریف به کدام یک از این طبقات نزدیکتر است؟
[1] اسپردلی جیمز پ. و مککوردی دیوید و.؛ پژوهش فرهنگی مردم نگاری در جوامع پیچیده مترجم بیوک محمدی، تهران پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1386
در جلسه گذشته چند تعریف از فرهنگ را از کتاب باکاک مرور کردیم. کتاب را مطالعه کنید و به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
این دو تعریف گاه به عناصر مشترکی اشاره میکنند ولی از حیث کانون تاکید با هم متفاوتند. تعریف چهارم بر محتوا یا معانی مشترک تاکید دارد و فرهنگ را شیوه کلی زندگی یک گروه یا جامعه میداند ولی تعریف پنجم کانون تاکید خود را بر کنشهای مولد معنا قرار میدهد و به روابط متقابل اجزای سازنده یک کنش فرهنگی میپردازد.
در تعریف چهارم، پرسش ما از چیستی یک عنصر یا رخداد فرهنگی است. در حالی که در تعریف پنجم، پرسش ما این خواهد بود که یک رخداد فرهنگی چگونه نظم یافته است؟
این رویکرد در تحلیل فرهنگ به این پرسشها میپردازد که اجزاء سازندة یک موضوع فرهنگی چیست، چگونه نظم یافته است و چه رابطهای بین اجزاء بر قرار است.
رویکرد ساختاری در تحلیل فرهنگ معتقد است جهان تنها از طریق ساختارهای مفهومی و زبانی قابل فهم است. این رویکرد در برابر تجربهگرایی قرار میگیرد و معتقد است معانی و الگوهای فرهنگی در جهان واقع وجود دارد و وظیفه تحلیلگر فرهنگی، کشف این الگوهاست.
برای درک بهتر مفهوم ساختار و شیوهتحلیل ساختاری در فرهنگ، بهتر است نخست به ریشههای شکلگیری این اندیشه یعنی آراء فردیناند دو سوسور بپردازید. مفاهیم زبان و گفتار، تحلیل همزمانی و در زمانی، رابطه جانشینی و همنشینی از مفاهیم مهم سوسور است که در آراء لویاستروس هم ردپای آن را مییابیم. . لوی استروس برخی از ایدههای خود را سوسور وام گرفته است.
سپس آراء لوی استروس را مطالعه کنید. سعی کنید شیوه تحلیل ساختاری لوی استروس را با برخی مثالها پی بگیرید.
برای روشنتر شدن بحث، مفهوم بازنمودهای جمعی دورکیم را از کتاب باکاک مطالعه نمایید. از دید دورکیم، بازنمودها، مفاهیمی است که چارچوب زندگی اجتماعی یک جمع را سازمان میدهد. اینمفاهیم، تجریبات و شیوه فهم ما را از جهان سامان میدهند.
برای جلسه آینده، فصل اول و دوم کتاب زیر را خلاصه کنید و آن را برای یک مورد فرهنگی بکار بندید:
لیچ، ادموند( 1358)، لوی استروس، ترجمه حمید عنایت، انتشارات خوارزمی
قابل توجه دوستان طالب علم :
لینک زیر مقاله جان فیسک است که درباره فرهنگ و ایدئولوژی در مجله
ارغنون به چاپ رسیده است و از همه مهم تر . . .
متن درسی است که در دو یا سه جلسه آینده
بررسی می شود.