محمد امین قانعی راد
انتشار بیانیه 82 جامعهشناس به نام "پرسشها و ارزیابیهایی درباره موقعیت اجتماعی کشور در آستانه انتخابات" واکنشهای متفاوتی را در بین رسانهها و اهل سیاست و فرهنگ و به طور خاص در میان دانشگاهیان برانگیخت. در این نوشتار میخواهم بدون ورود به محتوا و جهتگیری خاص سیاسی بیانیه، این پرسش را مطرح کنم که این اقدام از چه ضرورتی برخورد بود و چه عواقب یا پیامدهایی را در برخواهد داشت و از یک نگاه صرفاً صنفی و حرفهای، و نه سیاسی و یا حتی معطوف به مصالح جامعه و مردم، چگونه میتواند مورد داوری قرار گیرد؟
روزنامهها و سایتهای مختلف از این بیانیه به عنوان "بیدارباش جامعهشناسان" و اقدامی اثرگذار استقبال کردند. این بیانیه به طور مکرر از سوی اصحاب رسانه به عنوان اقدامی تازه توصیف شد که "برای نخستین بار طی تاریخ حیات رشته جامعهشناسی در ایران" صورت میگیرد. یکی از روزنامههای پر تیراژ نوشت "سکوت 70 ساله جامعهشناسان شکست و آنان برای اولین بار توان و قدرت خود را در تحلیل فضای اجتماعی به نمایش گذاشتند". روزنامهای دیگر از زبان یک شخصیت علمی برجسته، این اقدام را فارغ از گزینه خاص انتخاباتی آن، به جامعهشناسان تبریک و دست مریزاد گفت. یکی دیگر از روزنامهها تیتر "بیدارباش جامعهشناسان" را با ظرافت خاصی انتخاب کرده بود زیرا این عنوان از یک سو به معنای "بیدارشدن" جامعهشناسان و از سوی دیگر به عنوان تلاش آنان برای "بیدار ساختن" معنا مییابد. از یک سو گفته شد که جامعهشناسان ایرانی تا کنون "همواره در خواب بودند و هرگز در فراز و نشیبهای اجتماعی و سیاسی مواضع خود را به طور شفاف چه در کلاسهای درس و چه در بیرون از دانشگاه مطرح نمیکردند" و از سوی دیگر بیانیه جامعهشناسان "بیدار باش پرطنین آنان خطاب به مسئولانی که در برابر مصائب و معضلات جامعه خود را به خواب زدهاند" توصیف شد. لحن این بیانیه " کاملاً غیرسیاسی و متأثر از گفتمان دانشگاهی" توصیف و گفته شد که کنار هم قرار گرفتن نام 82 استاد که "شاید تنها وجه مشترکشان رشته کاری و تحصیلیشان باشد، رویدادی اگر نه بیسابقه، کم سابقه است". یک سایت اینترنتی با مبارک خواندن این بیانیه نوشته است:"یکی از مشکلات جامعهشناسان این است که نمیتوانند به صورت مشترک از موضع جامعهشناسی حرف بزنند؛ هر کدامشان ممکن است به تنهایی چیزی بگویند، اما همیشه سر بزنگاهها جایشان خالی است." ....
نوشته دکتر قانعی راد منبع:
http://www.isa.org.ir/node/2000
از
سوی دیگر مخالفان یا منتقدین رسمی جامعهشناسی دانشگاهی نیز به گونهای
دیگر مخالفهای خود را ابراز میدارند. تاکنون برخی از این منتقدین
جامعهشناسان را به بیتوجهی به مسائل و نیازهای جامعه متهم میکردند و از
ضرورت گسترش یک نوع جامعهشناسی حساس به مسائل سیاست و فرهنگ سخن
میگفتند، اما پارهای از اینان به ویژه با نپسندیدن بند پایانی بیانیه،
این اقدام را همچون سیاسیکاری جامعهشناسان و استفاده از اعتبار
جامعهشناسی برای مقاصد سیاسی تلقی خواهند کرد. این نشان میدهد که حداقل
برای برخی از شخصیتها و نهادهای رسمی، جامعهشناسان باید تنها به روش و
شیوه خاصی که مورد نظر نهادهای بیرون از حرفه و اجتماع علمی است، در
برابر فرایندها و رخدادهای فرهنگی و سیاسی موضعگیری کنند و در غیر این
صورت به سیاسی کاری متهم میشوند. در
شرایط کنونی، میتوان از لزوم شیوه خاصی از ورود جامعهشناسان به قلمرو
سیاسی دفاع کرد. برخی از همکاران ما اساساً سایرین را از ورود به میدان
گفتوگوهای رسانهای و بیانیهای باز میدارند. اینان البته استدلالهای
خاص خود را دارند که طرح و ارزیابی آن نیازمند مجال گستردهتری است و البته در این میان استدلالهای شنیدنی و قابل تاملی نیز وجود دارد اما برخی
از دوستان نیز استدلالهایی را ارائه میدهند که گاه یک موضعگیری شبه
صوفیانه در برابر مقولات سیاسی را بازنمایی میکند. بسیاری از ما، البته،
کار کردن به عنوان یک معلم دانشگاه یا یک پژوهشگر را ترجیح میدهیم. برای
ما فضاهای کلاس، اتاق کار، کتابخانه و همایش جذابیتهای خاص خود را دارد و
از فضاهای
سیاسی و میتینگها مطلوبتر است. برای بسیاری از ما، عرصه سیاست با همه
دلفریبیهای خود، عرصهای چندان جذاب و دوست داشتنی نیست؛ با این وجود
نباید در دام سیاستگریزیهای عافیت طلبانه افتاد. در زمانهای که سیاست
به پدیدهای عمومی تبدیل شده است و از هجوم تودهها به دنیای سیاست سخن
گفته میشود و در زمانهای که حتی زاهدین و عارفان نیز دروازههای دیر را
بر روی سیاست گشودهاند، دیگر نمیتوان سخن جامعهشناسانی را جدی گرفت که
از یک سو، در کلاسهای درس خود سخن دورکیم را آموزش میدهند که "اگر
جامعهشناسی به درد اصلاح جامعه نخورد، ارزش یک ساعت مطالعه را هم ندارد"
و از سوی دیگر همکاران خود را از ورود به سیاست پرهیز میدهند. احتراز
پارهای از همکاران در این گونه موارد، ناشی از میل آنان به وصول سریع
نتیجه مورد نظر خود است. دوستان ما نگرانند که تخم مرغهای خود را در
زنبیلی قرار دهند که در حال افتادن باشد. در صورتی که نتیجه انتخابات با بند
پایانی بیانیه سازگار نباشد، چه رخ خواهد داد؟ فشارهای موجود بر
جامعهشناسان مستقل بیشتر میشود، طرحهای تحقیقاتیمان معلق میشود و
ارتباط ما با سازمانهای اجرایی کشور کاهش مییابد و آیا این به معنای در
خطر قرار گرفتن جامعهشناسی نیست و آیا مهمترین وظیفه حرفهای ما در حال
حاضر حفظ کیان جامعهشناسی تا پیدایش وضعیتی
مطلوبتر نمیباشد؟ به نظر من، این دوستان فراموش میکنند که قرار نیست یک
وضعیت مطلوبتر را دو دستی به ما تقدیم کنند و این چیزی است که باید با
کردارهای روزمره مردم شکل بگیرد و جامعهشناسان نیز اصلاً نمیتوانند خود
را از تلاشهای مردم برای شکل دادن به زندگی خود کنار بکشند. گویا سرشت
عصر مدرن به گونهای است که فرآیندهای آن بدون موضعگیریهای صریح و
کنشگرانه جامعهشناسان شکل پیدا نمیکند. جامعهشناسان ایرانی حتی اگر خود
را وارث اندیشههای کهنه پدر بنیانگذار، آگوست کنت، در مورد تلقی از
جامعهشاسان همچون نیروی معنوی و کاهنان دنیای مدرن نپندارند، نمیتوانند
و نباید از حداقل نقش خود به عنوان ناظران آگاه فرایندهای اجتماعی و
فرهنگی صرفنظر کنند؛ نظارتی که باز هم بدون حداقلی از مشارکتهای
کنشگرانه بی معنا است. شکست و پیروزی جامعهشناسی در برد و باختهای
انتخاباتی تعیین نمیشود؛ بلکه تردید برای ورود به قلمروهای گفتوگوهای
مدنی و یا غلبه بر آن تعیین کننده است. به قول یک نوشته وبلاگی، "چنین
نامههایی حتی اگر در نتیجه انتخابات تاثیر نکند و به مقصود نزدیک نشود،
به لحاظ تثبیت جامعهشناسی به عنوان علمی که میتواند گاهی به کار بیاید!
و جامعهشناسان به عنوان عالمانی که بعضاً حرفهای به درد بخوری هم
میزنند! قطعاً مفید است". به نظر من، آنچه جامعهشناسان باید از آن برحذر
باشند، نه ورود به سیاست بلکه ورود غیرجامعهشناختی به سیاست است. البته
نباید انتظار داشت که همه جامعهشناسان به گونهای یکسان بیاندیشند؛
جامعهشناسی در ذات خود متکثر و چند پارادایمی است. به عبارت دیگر
جامعهشناسان باید براساس منطق معرفتی رشته خود، با هر دریافت و برداشت
پارادایمی، به این شرط که حداقل بتواند توافق حلقهای از جامعهشناسان را
جلب کند، به ارزیابی مقولات سیاسی بپردازند. بنابراین هیچ ایرادی ندارد که
ما در هنگام موضعگیریهای معرفتی چند دسته شویم هر چند که در فرای این
پارادایمها باید به نیازهای کلی حرفهای خود نیز بیاندیشیم. رابطه ما با
سایر رشتههای علوم اجتماعی و انسانی نیز چنین است. ما باید حد و مرز خود
را نه تنها با دریافتهای عمومی از سیاست، بلکه با دریافتهای تخصصی سایر
رشتهها و حتی علوم اقتصادی و علوم سیاسی تمایز ببخشیم و البته این
تمایز رشتهای نباید به "فرقهگرایی علمی" بیانجامد و همه اصحاب علوم
اجتماعی و انسانی باید به امید دریافت جامعه و انسان در کلیت و تمامیت
مقدور آن با همدیگر گفتوگو کنند. این
بیانیه ورود جامعهشناسان را در عرصه سیاستی کشور اعلام و بیش از آن تثبیت
میکند. جامعهشناسان امضاء کننده بیانیه، خواه در کوتاه مدت به هدفها
و انتظارات خود برسند یا نرسند، دیدگاههای خود را به شیوهای مؤثر در
فضای سیاستی کشور عرضه کردهاند و میتوانند مطمئن باشند که در بلند مدت
آن را به یک گفتمان جدی و قابل تأمل تبدیل خواهند کرد. یکی
از وظایف جامعهشناسان تلاش برای ترویج دانش جامعهشناسی در بین مردم،
سیاستگذاران و مسئولین است. ما باید حرفهای خود را به میان جامعه ببریم
و آنها را به موضوعات گفتوگوی عمومی تبدیل کنیم و این رسالتی است که با
ابزار رسانههای جمعی، بیشتر از رسانههای رایج ما یعنی کلاس و درس و
امتحان و حتی پژوهشهای بسیار وزین، اما ماندگار در کنج کتابخانهها،
انجام پذیر است. ما باید از شرایط ویژه که فضای توجه مردم و سیاستگذاران
را متمرکز میسازد و آنان را نسبت به سخنان تازه حساس میکند، برای ترویج
اندیشهها و بینشهای جامعهشناختی استفاده کنیم. بیانیه
جامعهشناسان برای اولین بار متنی را فراهم ساخت که امضای 82 جامعهشناس
را با خود همراه داشت. این متن را جامعهشناسانی امضاء کردند که بر اساس
معیارهای رایج، حتی با یکدیگر تفاوتهای فکری و سیاسی آشکاری داشتند و
هرگز تاکنون در خصوص متنی واحد به توافق نرسیده بودند. این امر به معنای
برآمدن گرایشهای حرفهای و اندیشهای مشترک است. این بیانیه شاید
نشانهای از شکلگیری اجتماع علمی در ضمن کردار جامعهشناختی باشد. در این
صورت با تداوم این گونه کردارها در شکلهای متفاوت خود، میتوان شاهد تولد
جامعهشناسی در عمل و یا پیدایش یک رویکرد حرفهایتر و فراتر از
محدودیتهای رایج سازمانی، شخصیتی و تفاوتهای مرسوم فرهنگی و سیاسی بود. ویژگی
متمایزکنندهاین بیانیه اتخاذ یک موضع سیاسی به نفع یک کاندیدای خاص، به
عنوان بهترین گزینه موجود، نبود؛ چرا که در سالهای 1376 و 1384 یعنی در
انتخابات دورههای هفتم و نهم ریاست جمهوری نیز تعدادی از جامعهشناسان
بیانیههایی را در حمایت از دو کاندیدای معین امضا کرده بودند. ویژگی
بیانیه اخیر جامعهشناسان، تفصیلی و تحلیلی بودن آن است. برای اولین بار
حلقهای از جامعهشناسان کوشیدند یک گفتمان جامعهشناسی سازگار با نیازهای
سیاستی موجود را تدوین کنند و پس از آن تلاش کردند که موافقت و اجماع
همکاران خود را نیز در این خصوص جلب کنند. بدنه اصلی بیانیه حاوی نقد
سیاستها و برنامههای رایج و معطوف به انتقال پیامها و بینش
جامعهشناختی به مخاطبین احتمالی خود بود و تنها در پاراگراف پایانی این
بیانیه به سیاستهای اجتماعی و فرهنگی یک کاندیدای خاص پرداخته شده است.
بدین ترتیب این بیانیه با وجود دلالتهای سیاستی آن باید به عنوان یک
بیانیه جامعهشناختی تلقی شود. یکی از شرایط ورود جامعهشناسان به قلمروی
سیاسی، اتخاذ یک قلم و زبان پالوده و مستقل است که شأن جامعهشناسان را
محفوظ دارد و آنان را به مدیحهگویان و شعارنویسان سیاسی تبدیل نکند. این
شرطی است که در بیانیه رعایت شده است و می تواند به عنوان یک الگو برای
کارهای بعدی محسوب شود. زبان و قلم جامعهشناسی در ورود به قلمروی سیاسی،
باید جامعهشناسان را به یکی از طرف های گفتار آزاد و برابر تبدیل کند و
نه به ملتمس سیاسی و یا حتی طلبکار سیاسی. بیانیه
جامعهشناسان را میتوان همچون ورودی امیدوارانه و در عین حال
واقعگرایانه، برای ایجاد تغییر در فضای سیاسی کنونی تلقی کرد. آیا این
بدان معنا نیست که جامعهشناسی و یا حداقل پارهای از جامعهشناسان ایرانی
از طرح اتوپیاهای دوردست، دست شستهاند و یا حداقل میخواهند ساختن
مدینههای فاضله خود را از مسیر همین دنیای رایج سیاست، با همه کمیها و
کاستیهایش آغاز کنند؟ آیا این به معنای دست برداشتن از داعیههای
تکگویانه و ورود به عرصه گفتوگوی مدنی با دیگران برای ساختن جامعهای
بهتر نیست؟ آیا این به معنای ترجیح اندیشه، عمل و امیدهای کمابیش
واقعگرایانه و در "فضای مقدورات" بر اندیشیدن در فضای زیبای مفاهیم ناب
فلسفی و جامعهشناختی نیست؟ آیا این گروه ازجامعهشناسان ایرانی در پی آن
نیستند که از ارائه دهندگان راهحلهای اتوپیستی و راهحلهای فنی
بوروکراتیک به شهروندان فرهیختهای در یک جامعه گفتوگویی و دارای
معیارهای انسانی و اخلاقی تبدیل شوند. بدین ترتیب دنیای سیاست نیز
فضیلتهای خود را دارد. به عبارت دیگر برای ما جامعهشناسان، تا حدی
اندیشیدن به سیاست و تلاش برای ترجمه مسائل سیاستی و زبان سیاسی به معرفت
جامعهشناسی و زبان جامعهشناختی ضرورت دارد اما این فضیلت نباید چنان
فربه شود که توجه به استقلال امر اجتماعی و فرهنگی را در برابر مقولات و
چارچوبهای رایج سیاسی نادیده بگیرد و جامعهشناسی را موخره فعالیتهای
سیاسی قرار دهد
سلام
تقدیم با عشق:
http://www.takshare.com/pictures/3ee5f4bcf024cfa5340e5c895b5afcd0.jpg
سلام همسایه..من اولین باره اینجامیام امابهرحال ...مطلب خوبی بود اما چشام درومد تا خوندم...لطفا عینک ...نه نه در فونت تتون تجدید نظر کنین!خوشحال میشم به خونه ی منم سری بزنین اخه من بعد دوتا پست بالاخره به قلم خودم نوشتم...یاعلی
سلام بر تو ای هموطن
ایا از پس مخارج زندگی خود بر نمیایید؟؟
ایا دنبال یک راه حل برای غلبه بر مشکلات مالی خود هستید؟
ما برای این مساله مشترک همه یک راه حل داریم.
درباره کمپانی پارمیس که بصورت قانونی در ایران ثبت شده چیزی شنیدی؟
میخواهی ماهی 5تا8 درصد سود بگیری؟
میخوای سرمایه هات توسط بانک تضمین بشن؟
میخواهی از درامد بازاریابی ماهانه10ها ملیونی استفاده کنی؟
و خیلی چیزای دیگه
از سایت ما دیدن کنید
باید دید که درست انتخاب کرده ایم یا نه